یادداشت پویان عسگری درباره «دراکولا» رضا عطاران
طرفداران قديمي رضا عطاران خيالشان راحت باشد. نه تنها ويروس عبدالرضا كاهاني از كالبد عطاران خارج شده كه او گستاخترين و زنندهترين فيلمش را ساخته است. يكي از عجيبترين فيلمهاي سالهاي اخير سينماي ايران كه فراتر از هر فيلم ديگر اين سالها به تماشاگر حمله كرده و با گيج كردنش، او را به درون پوچي و جفنگي كه برايش تدارك ديده، ميكشاند. باورش سخت است كه چنين فيلم راديكال، هنجارگريز و ضداخلاقي، در فرهنگ اخته و باسمه شدهي سالهاي اخير جامعه ايران ساخته شده باشد. انگار در حال تماشاي فيلمي زيرزميني هستيم كه كارگردانش با مهارت سر همه كلاه گذاشته و تندترين حرفها را به خوردشان داده است.
7فاز: طرفداران قديمي رضا عطاران خيالشان راحت باشد. نه تنها ويروس عبدالرضا کاهاني از کالبد عطاران خارج شده که او گستاخترين و زنندهترين فيلمش را ساخته است. يکي از عجيبترين فيلمهاي سالهاي اخير سينماي ايران که فراتر از هر فيلم ديگر اين سالها به تماشاگر حمله کرده و با گيج کردنش، او را به درون پوچي و جفنگي که برايش تدارک ديده، ميکشاند. باورش سخت است که چنين فيلم راديکال، هنجارگريز و ضداخلاقي، در فرهنگ اخته و باسمه شدهي سالهاي اخير جامعه ايران ساخته شده باشد. انگار در حال تماشاي فيلمي زيرزميني هستيم که کارگردانش با مهارت سر همه کلاه گذاشته و تندترين حرفها را به خوردشان داده است. عطاران در باهوشترين و پيچيدهترين شکل خود، به هيچکس رحم نميکند و زيرآب همه چيز را ميزند. انگار که او در تمام اين سالها با لبخندي برلب در حال جمع کردن تنفر بوده و حالا همه انزجارش را پيچيده در استعاره دراکولا توي صورت مخاطب ميزند. مخاطبي که انتظار تماشاي چنين فيلمي را ندارد و بهتزده و البته غرق در خنده به مناسبات غريب فيلم ميخندد. علاوه بر اينها عطاران با تمام آيکونهاي مهم فرهنگ عامه در سالهاي اخير شوخي ميکند و در لحظهاي که تماشاگر انتظارش را ندارد، با خنده از راه ميرسد و خرخره او را ميجود و با حسي از وحشت و پوچي تنهايش ميگذارد.
بعد از فيلم بد و بيش از حد تحسين شده «رد کارپت» که ايده «خود حقير پنداري» از نوع فيلمهاي کاهاني، نابودش کرده بود، عطاران به خودش و گذشتهي درخشانش در تلويزيون رجوع کرده است. به بهترين سريالي که ساخته؛ «بزنگاه». اينجا و در «دراکولا» شخصيت معتادش را احضار ميکند تا همنشين دراکولا شود. در يکي از بامزهترين و خواستنيترين همراهيهاي دو مرد در سينماي سالهاي اخير ايران، او به صورت اتفاقي طعمه دراکولا (لوون هفتوان) ميشود و در قصرش زنداني. اما به وسيله يک چيز دراکولا را از خوردن خونش منصرف ميکند و به عياشي در قصر واميدارد. به وسيله ترياک. اين ايده عجيب حتي در تاريخ فيلمهاي دراکولايي هم عجيب مينمايد چه برسد به سينماي ايران و سنت فقير کمديسازي. کل فيلم صرف همراهي دو مرد ميشود و اعمال جفنگي که از آنها سر ميزند. در اين ميان بقيه هم سر ميرسند و بساط را از چيزي که هست، ديوانهوارتر ميکنند. گويي در حال تماشاي نسخه هجوآميز «بانو»ي داريوش مهرجويي هستيم. در روزگاري که زن اشرافي بدل به دراکولاي اشرافي شده و فقرا به جاي دزدي به دنبال عياشي و نشئه بازي هستند. بيمعني و پوچ. بيربط در نسبت با فرهنگ عاشق «مفاهيم عميقه» و معاني فربه اما از تو خالي. خبري از پيام و درس عبرت و تقديس بازي الکي نيست. اين فيلمي است که اتفاقا به شيوهاي منفي و ضد اخلاق به شور و هيجان زندگي ميرسد. به آن لحظه کمياب نمايش جنون و ديوانگي. آن هم در فرهنگي که باسمهها و معموليها را ستايش ميکند و هميشه جانب اخلاق قراردادي را ميجويد. به عبارت بهتر همان گفته معروف ولي احمقانه «ادب مرد به ز دولت اوست». اما عطاران در ضديت با اين ايدهها و وحشيتر از هميشهاش به اين خرافهها حمله ميکند و آنها را به لجن ميکشد.
بعد از کمدي سياه «خوابم مياد»، حالا و در «دراکولا» باز هم عطاران دست به تجربهاي جديد زده و يک کمدي وحشت ساخته است. اين ذوق آزمايي و ريسک قابل تحسين است و نشان ميدهد که او فيلم به فيلم جاهطلبتر و هنجارگريزتر ميشود. از معدود هنرمندان واقعي اين روزگار که ظاهر فيلمهايش را مشحون از خنده و شوخي ميکند و در باطن به جنگ خود ميرود. وجود پيچيدهاي که رهايي را در نابودي و نيستي ميبيند و در پايان هر دو فيلم، در پايان يکباره و سرد هر دو فيلم، مرگ را در آغوش ميکشد؛ درون ماشيني که به دره سقوط ميکند و در چنگال دراکولايي که خرخرهاش را ميجود. بارها فراتر از استانداردهاي تثبيت شده در سينماي ايران، عطاران همه چيز را وارونه ميکند و به آن بخش از احساسات تماشاگرش چنگ ميزند که در تمام اين سالها مغفول مانده و جايش را روايتهاي دروغين و پاستورال گرفته بوده است. «دراکولا» ادعانامهاي عليه اخلاق رسمي و قراردادي سالهاي اخير است. باورش سخت است اما انگار سينماي ايران هم صاحب فيلمي جان واترزي شده که با رويکردي ضدفرهنگ، حيواني و آميخته با رذالت، از همه چيز و همه کس انتقام ميگيرد. «دراکولا» ميتواند يکي از مهمترين فيلم کالتهاي تاريخ سينماي ايران باشد. فيلمي خاص، بيبديل و تکرار نشدني. فيلمي که انتظارش را نداشتيم و تبديل به بزرگترين سورپرايز اين سالها شد. با همراهي ديالوگي که چون نگين بر تارک چنين فيلم کثيفي ميدرخشد: «بريم يه دود بگيريم».
پويان عسگري