عصر طلایی جدید سریالها: چگونه HBO و AMC جایگزین شبکههای سراسری شدند؟
ريويو: از دهه 50 غالبا به عنوان دهه طلايي تلويزيون نام ميبرند. نويسندگاني مثل پَدي چايوفسكي، رِي بِرَدبِري و راد سرلينگ فيلمنامههايي باشكوه مينوشتند و برخي هم سريالهايي را تحت عنوان سريالهاي زنده تلويزيوني توليد ميكردند كه بيشتر براساس نياز بود تا تكيه بر جنبههاي زيباييشناسانه آن. نوارويدئو و تدوين الكترونيكي هم در آغاز دوران كاريشان بودند.
مارک لفلر/ ريويو: نام مرا کاپيتان ويدئو بگذاريد. چرا که عاشق تلويزيونم. هميشه هم عاشقش بودهام. من در سالي که کندي به رياست جمهوري انتخاب شد به دنيا آمدم و در مستي ديوانهوار تلويزيونهاي لامپي بزرگ شدم. فيليپ تي فارنسورث که تلويزيون را اختراع کرد، قديس پشتيبان من است.
والدين عزيزم خيلي زود متوجه شدند که به راحتي ميتوانند با يک کار مرا کنترل کنند، اينکه حق تلويزيون ديدن را ازم بگيرند. حتي در سن شش سالگي هم معتاد Batman و The Green Hornet و Lost in Space و کارتونهاي يکشنبه صبحها بودم و نميتوانستم تحمل کنم که از حق انتخاب موادمخدرم محروم شوم.
و حتي امروز در روزهاي شيرين پنجاه سالگي هنوزهم وقتم را جلوي تلويزيون با خوشي ميگذرانم. اگرچه که اينروزها بيشتر سريالهاي محبوبم را روي DVD و با لپتاپم تماشا ميکنم و بيشتر از يک دهه است که از ديدن شبکههاي کابلي اجتناب دارم.
منظورم را اشتباه نگيريد. کلي دليل براي دوست نداشتن و کوچک شمردن چيزي روي هم انباشته شده است که زماني آن را به طرز جالبي امواجهوايي ميخوانديم و بايد بگويم که از برنامههاي رياليتي تلويزيون متنفرم.
شبکههاي سراسري هميشه حوصله مرا سر بردهاند. البته به غير از استثناهاي قابلتوجهي مثل سريالهاي Lost و24 و The Office و The Simpsons.
البته هنوز هم نوادگان سريالهاي شبکه کابلي چيزي براي لذت بردن دارند که هم با اقبال تجاري مخاطبين عام روبرو شد و هم با اقبال منتقدين. يعني سريال The Sopranos که از شبکه HBO پخش ميشد و با سريالهاي خوبي مثل Six Feet Under و The Wire و Carnivale و Big Love و Deadwood ادامه پيدا کرد.
تازگيها شبکه AMC که زماني به خاطر پخش سريالهاي کلاسيک سياه و سفيد معروف بود و به ندرت توسط مخاطبانش از طريق کارتهاي AARP {کارت مخصوص افراد بازنشسته در آمريکا} تماشا ميشد، محبور شد تا سريالهاي ديگري را به عنوان موتورمحرکه شبکهاش بسازد. سريالهايي که جايزههاي زيادي هم گرفتند، يعني Mad Men و Breaking Bad.
شبکه HBO سريال ديگري به نام In Treatment و با نقشآفريني کاريزماتيک و رِندانه گابريل بيرنِ خوش تيپ را اخيرا به روي آنتن برده است که در اصل از روي يک سريال اسرائيلي به نام BeTipul اقتباس شده است.
به طرز جذابي فصل اول اين سريال عين به عين شبيه به منبع اقتباسش است اما در بقيه فواصل به آن خيلي وفادار نمانده. اين سريال با استقبال منتقدين روبرو شده و براي سريالي نيم ساعته که پنج روز در هفته پخش ميشود داراي رتبه خوبي است و احتمال اينکه جوايزي را هم در بخش بازيگري و نويسندگي از آن خودش کند، بسيار زياد است.
از دهه 50 غالبا به عنوان دهه طلايي تلويزيون نام ميبرند. نويسندگاني مثل پَدي چايوفسکي، رِي بِرَدبِري و راد سرلينگ فيلمنامههايي باشکوه مينوشتند و برخي هم سريالهايي را تحت عنوان سريالهاي زنده تلويزيوني توليد ميکردند که بيشتر براساس نياز بود تا تکيه بر جنبههاي زيباييشناسانه آن. نوارويدئو و تدوين الکترونيکي هم در آغاز دوران کاريشان بودند.
در آن روزگاران طلايي، سريالهايي مثل Hill Street Blues و St. Elsewhere و L.A. Law و يا حتي سريال عجيب و خارقالعاده Kung Fu با بازي ديويد کارادين پخش ميشدند. کمي متاخرتر هم سريال NYPD Blue مرزهاي جديدي را در گفتار، خشونت و پرداختن به مسائل جنسي درنورديد.
اما حتي اثر نويسنده/ تهيهکنندههاي باهوشي مثل استفن بوچکو و ديويد ميلچ (که سريال NYPD Blue را ول کرد تا سريال حماسي غربي شکسپيري با نام Deadwood بسازد) هم نتوانست با سانسور جهان شبکهها و کميسيون ارتباطات فدرال آمريکا کنار بيايد .
سريالهايي مثل Lost و 24 با محدوديتهاي شبکه مطبوعشان کنار آمدند و توانستند با تکيه بر هوش و استعداد گروه توليد و عوامل سازنده آن به موفقيت هم برسند. اما نتوانستند تا مثل رقبايشان در HBO و يا حتي AMC و USA Network که سريال موفق و جذابي مثل Burn Notice ساخته است، موفق شوند.
اما تغيير چشمگير ديگر طريقه تماشا کردن تلويزيون است که هرچه پيش ميرود کمتر و کمتر به قبل شباهت دارد.
به سريالهاي پربيننده تلويزيون قرار ملاقاتهاي تلويزيوني و يا بنا برعبارت شبکه NBC حتما بايد تلويزيون ديد ميگفتند. اما حالا با وجود دستگاههاي VCRs و DVRs و TiVo و سايت HULU.com مردم کمتر و کمتر در همان روز و ساعتي که سريال از شبکه پخش ميشود آن را تماشا ميکنند.
تقريبا هيچ سريالي هم نيست که بعد از پخشش بر روي DVD به بازار نيايد که همين امر باعث جان بخشيدن دوباره به بعضي سريالها مثل John From Cincinnati {که از شبکه HBO و در سال 2007 پخش شد} شده است. (البته اين سريال دقيقا بعد از The Sopranos پخش شد و هيچوقت نتوانست از زير فشار آن در برود. اين اتفاق بسياري از بينندگان شبکه را خشمگين و ناراضي کرد و ناگهان تعداد آنها را از 12 ميليون به 2 يا 3 ميليون کاهش داد)
اين اتفاق باعث شده تا حتي کساني که شبکه HBO ندارند و يا حتي شبکه کابلي هم ندارند بتوانند از برنامههاي پربيننده لذت ببرند. شبکه HBO حتي متوجه شد که بينندهها روزهاي جمعه را تبديل به ماراتني ميکنند تا قسمتهاي سريالهاي هفته قبل را به صورت کامل تماشا کنند.
حالا به جاي اينکه همه برنامههايتان را طوري تنظيم کنيد که بتوانيد ماجراجوييهاي جک باوئر {کاراکتر اصلي سريال 24} را ببينيد، فقط کافيست تا صبر کنيد و کل فصل را روي DVD و هر جا که دلتان خواست، تماشا کنيد و هرلحظهاي هم که خواستيد صحنههاي جذابش را نگه داريد يا دوباره ببينيد تا ديالوگي را که نشنيده بوديد بتوانيد دوباره بشنويد.
فيچرهايي هم که در آنها هست مثل صداي خود کارگردان يا عوامل بر روي صحنهها هم که يک قسمت خيلي جذاب براي خودم است.
يکي از لذتهاي ديدن سريالها بر روي DVD اين است که ميتوانيد بعد از ديدن يک يا دو فصل از آن، برگرديد و ببينيد که آن فصل چگونه شروع شده بود.
اخيرا من و يکي از همکارانم پايلوت اپيزود سريال حالا کلاسيک شده و عالي Mad Men رو خوانديم. دفعه بعد که به اين پايلوت نگاه کرديم متوجه شديم که نويسنده چقدر قدرتمند فيلمنامه سريال را نوشته و طراحي صحنه و لباس آن چقدر دقيق و باشکوه است و چقدر مدل کارگرداني و تدوين آن به طرز هنرمندانهاي درون پايلوت قرار دارد. بيشتر سريالها با يک فيلمنامه اوليه و فيلمنامه پايلوت به شبکهها فروخته ميشوند. سر ضبط، وقت طلاست و پاي خيلي خيلي پول وسط است.و مخصوصا اپيزود اول سريالهايي مثل Deadwood و In Treatment و Mad Men و Breaking Bad از بهترين زمانهايي است که پاي تلويزيون صرف ميکنيد.
در حقيقت اپيزود پايلوت سريال تقريبا فراموش شده John From Cincinnati به طور قدرتمندانه و عجيبي اريجينال است و قبل از اينکه DVD آن را پس دهم پنج يا شش بار آن را نگاه کردم. اگر يکي از طرفداران اساتيد ديالوگ نويسي مثل ديويد مَمِت هستيد، احتمالا کار ميلچ در Deadwood و JFC شما را ذوقزده و سرحال ميکند. ممت هم خودش در تلويزيون با سريال نظامي و لذتبخش The Unit به موفقيت رسيد.
در پايان با وجود اينکه کاپيتان ويدئو هنوز موفق به ديدن سريال HBO با نام Hung نشده است اما در روزهاي تابستان شبکههاي تلويزيوني پر ميشوند از برنامههاي زنده مصاحبه و کشف استعداد و بازيهاي ورزشي. اين روزها حتي براي کايل پِک {نويسنده سريال Hung} هم ارزشمند است. نويسندهاي که سالها براي هاليوود کار کرده است.
اميد غيايي